اکسیژن – ملائکه شارق نژاد – بی وفا
دیدی که در دلش اثری از وفا نبود
دیدی که کرد آنچه به ملت روا نبود
یا با منش نبود وفا یا که از ازل
او را به هیچ روی نصیب از وفا نبود
دی گفت که بنزین شما پاک و صافی است
امروز بهر ما به جز از دود و دا* نبود
دنیا پی تنفس اکسیژن اند و ما
مُستَنشِق** دمی که نامش هوا نبود
گفتم که ریه ها همه گشته خرابِ دود
گفتا که از ازل ریه از سَم رها نبود
گفتم که تنگنای نفس از چه رو بُوَد
گفتا کجا دمی که در او تنگنا نبود
گفتم به حکمتی بگشا راه حل ولی
گفتا کز اولش ره چاره بنا نبود !
*دا = بیماری
**مستنشق = استنشاق کننده ، نفس کشنده
تاریخ نگارش : اردیبشت 1393
مطالب مرتبط :
شعر - آلودگی و دود و دم و وضع شهر ما
نظرات شما عزیزان:
عالی بود. خدا حفظشان کند.